English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (6959 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
chung shin sooyak U فرهنگ اخلاقی تکواندو
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
onomasticon U فرهنگ نامهای خاص فرهنگ اسامی مردم
moralize U نتیجه اخلاقی گرفتن از اخلاقی کردن
moralized U نتیجه اخلاقی گرفتن از اخلاقی کردن
moralising U نتیجه اخلاقی گرفتن از اخلاقی کردن
moralizing U نتیجه اخلاقی گرفتن از اخلاقی کردن
moralises U نتیجه اخلاقی گرفتن از اخلاقی کردن
moralised U نتیجه اخلاقی گرفتن از اخلاقی کردن
moralizes U نتیجه اخلاقی گرفتن از اخلاقی کردن
intuitivism U اصولی که بموجب ان مبادی اخلاقی را حسی میدانند اصول اخلاقی حسی
antinomian U مخالفین اصول اخلاقی فرقهای از مسیحیان که مخالف مراعات اصول اخلاقی بودند و اعتقادداشتند که خداوند در همه حال نسبت به مسیحیان لطف دارد
taekwondo U تکواندو
tea U کمربند تکواندو
geong geuk U حمله تکواندو
shihapjung U تشک تکواندو
saboum U مربی تکواندو
hayei U شلوار تکواندو
teas U کمربند تکواندو
kyorougei U مبارزه تکواندو
kuang jang neim U سرمربی تکواندو
joomeok U مشت تکواندو
taekwondo yooksa U تاریخچه تکواندو
tou book U لباس تکواندو
taekwondo nore U سرود تکواندو
kuk kiwo U مرکز تکواندو
chung shin U اصول تکواندو
deung joomeok U پس مشت تکواندو
gasoem U گاسوم تکواندو
gei U تکنیک تکواندو
geong gegak U حمله تکواندو
dojang U سالن تمرین تکواندو
moom poolgi U تمرین کردن تکواندو
chi jireugi U ضربه بالارونده تکواندو
chagi U ضربه پای تکواندو
k o U ضربه فنی تکواندو
ap joomok U پیش مشت تکواندو
jooshim U داور کنار تکواندو
moon doung makki U نوعی دفاع تکواندو
wining by deukjoom U برد تکواندو با امتیاز
chung seung U برنده هوگوابی تکواندو
diguot jajirogi U ضربه مشت تکواندو
deashim U داور وسط تکواندو
pakat palmok U بیرون ساعد تکواندو
dan shimsa pyon U دان سیمساپیو تکواندو
bangoe gei U تکنیک دفاعی تکواندو
ap seogi U راه رفتن عادی تکواندو
doobal dang sang U ضربه پرشی دوگانه تکواندو
dan gup jeado U سیستم درجه بندی تکواندو
chigi U ضربه پرتابی دست تکواندو
hoong seung U برنده هوگو قرمز تکواندو
withdrawals U کناره گیری از مسابقه تکواندو
withdrawal U کناره گیری از مسابقه تکواندو
geong gyuk U نقاط حمله و دفاع کننده تکواندو
heichio makki U بازکردن دفاع ضربدری هشیوماگی تکواندو
tae guk U در تکواندو همه چیزبا ته گوک اغاز میشود
gup shimsa pyon U فرم ازمون درجه تکواندو گاپ سیمساپیو
roundest U روند بوکس برابر 3 دقیقه زمان مسابقه تکواندو
round U روند بوکس برابر 3 دقیقه زمان مسابقه تکواندو
ethical U اخلاقی
petulance U بد اخلاقی
immorality U بد اخلاقی
moral U اخلاقی
petulancy U بد اخلاقی
gnomic U اخلاقی
low [morally bad] <adj.> U بد [از نظر اخلاقی]
apologue U حکایت اخلاقی
obliquity U انحراف اخلاقی
principle U اخلاقی کردن
principle U اصل اخلاقی
code of ethics U ضوابط اخلاقی
ethical code U ضوابط اخلاقی
moralistic U تحمیلگر اخلاقی
good naturedly U به خوش اخلاقی
superego U شخصیت اخلاقی
sinuosity U انحراف اخلاقی
moral perception U حس تشخیص اخلاقی
moral education U اموزش اخلاقی
imputability U مسئولیت اخلاقی
conducted U رفتار اخلاقی
dual morality U دوگانگی اخلاقی
ethical relativism U نسبیت اخلاقی
ethicize U اخلاقی کردن
immorally U از ازروی بد اخلاقی
immoral U غیر اخلاقی
conduct U رفتار اخلاقی
parables U داستان اخلاقی
conducts U رفتار اخلاقی
precept U قاعده اخلاقی
precepts U قاعده اخلاقی
byword U گفته اخلاقی
parable U داستان اخلاقی
fable U حکایت اخلاقی
conducting U رفتار اخلاقی
bywords U گفته اخلاقی
maxims U گفته اخلاقی
maxim U گفته اخلاقی
fables U حکایت اخلاقی
lowbrow U بی فرهنگ
lexicon U فرهنگ
dictionaries U فرهنگ
lexicons U فرهنگ
culture U فرهنگ
kultur U فرهنگ
cultures U فرهنگ
culturing U فرهنگ
dictionary U فرهنگ
perversions U انحراف جنسی یا اخلاقی
fortitude U شهامت اخلاقی شکیبایی
cloaca U مرکز مفاسد اخلاقی
frailly U بطورشکننده باضعف اخلاقی
foible U صعف اخلاقی ضعف
foibles U صعف اخلاقی ضعف
perversion U انحراف جنسی یا اخلاقی
psychodrama U نمایش اخلاقی وانتقادی
generosity <adj.> U گذشت [صفت اخلاقی]
tropologic U دارای تفسیر اخلاقی
ethics U اصول اخلاقی اخلاقیات
moral realism U واقع نگری اخلاقی
reform school U مدرسه تهذیب اخلاقی
on principle U از لحاظ قیود اخلاقی
axiological U مبحث نوامیس اخلاقی
subculture U خرده فرهنگ
walking dictionary U فرهنگ متحرک
dictionary U فرهنگ لغات
urbiculture U شهر فرهنگ
dictionaries U فرهنگ لغات
national culture U فرهنگ ملی
rhyming dictionary U فرهنگ قوافی
subcultures U خرده فرهنگ
ministry of education U وزارت فرهنگ
ministry education U وزارت فرهنگ
dictionary U فرهنگ لغات
glossary U فرهنگ لغات
thesaurus U فرهنگ جامع
lexicon [dictionary] U فرهنگ لغات
thesauruses U فرهنگ جامع
word book U فرهنگ لغات
subculture U فرهنگ فرعی
iranism U فرهنگ ایرانی
wordbook U فرهنگ لغات
subcultures U فرهنگ فرعی
lexicography U فرهنگ نویسی
deculturation U فرهنگ زدایی
data dictionary U فرهنگ داده ها
vocabularies U فرهنگ لغات
class culture U فرهنگ طبقهای
folklore U فرهنگ قومی
armenian U فرهنگ ارمنی
acculturate U فرهنگ پذیرفتن
educative U فرهنگ بخش
abclution U فرهنگ ناپذیری
acculturation U فرهنگ پذیری
an a to a dictionary U ضمیمه فرهنگ
Arabic U فرهنگ عربی
deculturation U فرهنگ باختگی
graecism U فرهنگ یونانی
encyclopaedia U فرهنگ جامع
etymologicon U فرهنگ مشتقات
enculturation U فرهنگ اموزی
gazetteer U فرهنگ جغرافیایی
gradus U فرهنگ عروضی
vocabulary U فرهنگ لغات
amoral U بدون احساس مسئولیت اخلاقی
To be short tempered with someone. U با کسی تندی کردن ( بد اخلاقی )
axiomatic U حاوی پند یا گفتههای اخلاقی
moralists U فیلسوف یا معلم اخلاق اخلاقی
principle U مرام اخلاقی قاعده کلی
moralist U فیلسوف یا معلم اخلاق اخلاقی
inofficious U خارج ازوفیفه اخلاقی یاطبیعی
scruple U نهی اخلاقی وسواس باک
unmorality U عدم مراعات اصول اخلاقی
hellenist U متخصص فرهنگ یونان
culture fair tests U ازمونهای فرهنگ- نابسته
glossary U فرهنگ لغات دشوار
dictionary program U برنامه فرهنگ لغات
culture free tests U ازمونهای فرهنگ- نابسته
culture bound tests U ازمونهای فرهنگ- بسته
an a to a dictionary U ذیل یاملحقات فرهنگ
lexical U وابسته به فرهنگ نویسی
lexical U وابسته به فرهنگ لغات
glossaries U فرهنگ لغات دشوار
eeglish persian dictionary U فرهنگ انگلیسی به فارسی
to draw a moral U معنی یا نتیجه اخلاقی داستانی را فهماندن
to preach moral principles U اصول اخلاقی را وعظ و تلقین کردن
I feel morally bound to … U از نظر اخلاقی خود را مقید می دانم که ...
utilitarian U معتقدباصل اخلاقی سودمند گرایی سودمندگرا
The moral of the story is that … U نتیجه اخلاقی این داستان اینست که ...
puritanic U سخت گیریا متظاهردر اموردینی یا اخلاقی
deontology U وفیفه شناسی علم وفایف اخلاقی
de rigueur U از نظر سنتی یا اخلاقی الزام اور
Brahmin U آدم با فرهنگ از طبقات بالا
slavist U محقق در فرهنگ وزبان اسلاوی
vocabular U مربوط به فرهنگ لغات زبان
Brahmins U آدم با فرهنگ از طبقات بالا
americanist U متخصص زبان یا فرهنگ امریکایی
slavicist U محقق در فرهنگ وزبان اسلاوی
it is ministerial to culture U وسیله ترقی فرهنگ است
germanist U دانشمند فرهنگ و زبان المانی
lexicography U فرهنگ نویسی واژه نگاری
glossaries U فرهنگ لغات فنی سفرنگ
glossary U فرهنگ لغات فنی سفرنگ
Recent search history Forum search
1سیاست گزاران حوزه فرهنگ
1معنى كلمه فرهنگ سازى به انگليسى چيست؟
0فرهنگ و هنر
0shmoralizing
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com